Tuesday, February 12, 2008

صبح با هم روی مرز های زرد رنگ می دویدیم ، من سیزده سال داشتم و او دوازده سال . نادان تر از آن بودیم که کینه هایی را که در اطرافمان به وجود می آمد حس کنیم و بفهمیم که گزارش اعمال ما به وسیله دیگران « وظیفه متعالی انسان اجتماعی » و « فصل سوم از مقررات همشهری گری » در پرونده مان نوشته می شود ... در دشت مردم راه میروند و با لبخند به یکدیگر برخورد می کنند . تمامشان اصلاح شده اند . دسته جمعی راه می روند . فرد اصلاح شده قادر نیست تنها راه برود ...
میرا
کریستوفر فرانک

No comments: