قرار ما نارنجستان قوام ، جوانی ، تصویر آینه سمت چپ ، در چند متری پشت صفحه آیینه با لبخند ، چشم به راه همه تان خواهم مانده بودم ، دور از مصلحت بینی ، با تمام آن چیزی که قفسه سینه ام را همان روز ها یک جوری می کردکه هیچوقت نفهمیدید ولی یکهو نمی دانم کی چه شد که شکست و دیگر نیست ... دیگر نیست ...
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment